مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
شاعر : محمد رضایی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
قالب شعر : غزل
وقتی که بغض گریه درون صدا شکست انگار پایههای عرش، به دست خدا شکست
تقدیر دل، شـکـسـتـه شـدن بـود از ازل از ابـتـدا شـکـست که تا انتـها شکـست
آن قـدر پـردههـای غـم او ضـخـیم بـود حتی در این مواجهـه باد صبا شکـست
این اشـک و آه، منـتـظـر یک اشارهاند در شور روضههاست که آب و هوا شکست
باید پس از دوماه عـزا، تازه گریه کرد تازه حریم حـرمت خـیـرالـنـسا شکست
این غـم کجا برم که پس از رحلت نبی سنگ سـقـیـفه سـیـنۀ آئـیـنه را شکـست
هر قطرهای که میتکد از چشمهای ما دارد به لب سؤال که آن در چرا شکست؟
هیزم، غلاف، میخ و دری نیمه سوخته بازو جدا و سیـنه و پهـلو جدا شکـست
دسـت دعـا گـرفـت بـگـویـد کـه یـا إلـه حــتـی إلـه نـیـز مـیـان دعــا شـکـسـت
|